موضوع

موضوع (ابژه) واژه ای در اصطلاح روابط موضوعی (Object Relations ) در متون روانکاوی واژهای تخصصی است و مرجع معمولش نه شیئی غیر انسانی، بلکه بیشتر کسی‌ست که هدف فعالیت یا میلی قرار گرفته است. موضوع چیزی ست که سوژه‌ای با آن مرتبط می‌شود. احساسات و عواطف موضوع هایی دارند مثلا من عاشق فرزندانم هستم، از مار میترسم و یا از دست دوستم عصبانی ام.

موضوع ها برای هر انسان سائقی هایی دارند موضوع سائق گرسنگی، غذا و موضوع سائق جنسی، شخص دارای جاذبه جنسی است. فروید در بحث از سائقهای غریزی در خصوص موضوع های نوزادان می‌گوید. موضوع، نخست پستان مادر سپس خود مادر و در نهایت دیگر اشخاص و چیزهایی است که نوزاد را ارضا می‌کند.

موضوع درونی : تصویر یا بازنمایی مادر در ذهن کودک است، این تجربه و بازنمایی درونی در دسترس ناظران قرار ندارد و ممکن است بازتاب دقیقی نیز از موقعیت واقعی نباشد. اما بی شک تجربه کودک (یا) سوژه از مرتبط بودن با مادر را می‌نمایاند و دنیای درون روانی کودک را نشان می دهد.

موضوع اصطلاحی است که نظریه پردازان در کاربرد باید به دقت روشن کنند، که به شخص بیرونی قابل مشاهده اشاره دارند و یا به موضوع درونی که بازنمایی ذهنی آن شخص قابل مشاهده بیرونی است.

موضوع در فرآیند درمان مورد علاقه روانکاوی به دنیای درونی بازنمایی های ذهنی معطوف است، زیرا آنچه درمانگر را به فهم و انگیزه‌های سوژه می‌رساند نحوه بازنمایی و تعبیر سوژه از جهان و روابط اوست. درمانگر تنها زمانی می‌تواند در باب روابط موضوعی درونی یک فرد اطلاعات کسب کند، که آن فرد قادر باشد در خصوص احساسات و روابطش تأمل کند و به گفت و گو بپردازد.

ابژه جزئی و ابژه کلی (whole and part object)

تصاویر و بازنمایی های دنیای روانی همیشه به شکل یک ابژه کامل نیستند، بلکه می‌توانند بازنمایی‌هایی از یک ابژه جزئی شده باشند، یعنی جزئی از یک شخص مانند یک پا ، آلت تناسلی ، سینه مادر یا حتی جزئی از بدن خود فرد به عنوان یک ابژه باشند، مانند شستی که نوزاد می‌مکد.

اصطلاح ابژه جزئی شده معمولا به بازنمایی از ابژه‌ای اشاره دارد که از نظر ذهنی به عنوان ابژه خوب یا بد، خوشایند یا ناخوشایند برای فرد تجربه می‌شود. تجربه کردن یک ابژه‌ای که می‌تواند کامیاب کننده یا ناکام کننده باشد، بخشی از آن ابژه می‌شود . دیدن ابژه ای که ظرفیت کامیاب کننده و ناکام کننده را توأماً دارد به عنوان یک ابژه کامل در نظر گرفته می‌شود.

موضوع در نهایت ( ابژه )

ابژه (object) با اصطلاحاتی نظیر شی یا موضوع نیز یاد می‌شود و در روانشناسی معانی متفاوتی از آنچه در ادبیات با آن سروکار داریم به خود گرفته است. زمانی که صحبت از ابژه به میان می آید، منظورمان شخص یا چیز مهمی در زندگی فرد وجود دارد که نقش آن مهم و غیرقابل انکار است. برای مثال نخستین ابژه ای که نوزاد با آن سر و کار دارد ، پستان مادر است که خود بخشی از یک ابژه کلی تر به نام مادر می‌باشد ، سپس نگاه کودک از ابژه به ابژه‌های دیگری معطوف می‌شود.

نتیجه کلی و نهایی

موضوع مادر یا مراقب اولیه اولین فرد مهم زندگی ما و در واقع ابژه ما است. اتو کرنبرگ واژه موضوع را معمولا برای اشاره به موضوع‌های انسانی به کار می‌گیرد، بدین ترتیب موضوع عبارت است از‌انگاره های ذهنی فرد که (mental image) که با عاطفه و احساس برای او همراه است.

ابژه‌ها یا موضوع‌ها برای هر فرد می‌توانند خوب یا بد باشند. ابژه خوب، ابژه ای است که با عواطف مثبت مانند محبت، عشق، حمایت و…. تداعی شود و ابژه بد ابژه‌ای است که با عواطف منفی همچون محرومیت، ناکامی، خشم و…. تداعی می‌شود. این نکته حائز اهمیت است که هیچ ابژه ای تماماً خوب يا تماماً بد نیست و ابژه‌ها معمولا ترکیبی از احساسات و عواطف خوب و بد را در ما ایجاد می‌کنند‌، اما با گذر زمان ما از ابژه ای تحت عنوان ابژه خوب یاد می‌کنیم که عواطف خوشایند را به میزان بیشتری از عواطف ناکام کننده در ما ایجاد کند، به طوریکه می‌تواند هیجانات تهاجمی یا واکنشی را تا حدودی تعدیل کرده و ظرفیت تحمل ناکامی را در ما به وجود آورد.

  • متن مقاله فوق توسط گروه امتداد من تالیف و در اختیار علاقمندان قرار داده شده است.

این مقاله را بصورت PDF دانلود و مطالعه نمایید

منابع:

  • سنت ، کلر مایکل درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود طهماسب علی آقایی . نشر نی.

در همین رابطه مطالعه نمایید...

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

فهرست مطالب