کودک

کودک درون را برمبنای یکی از سه حالت احساسی درون روانی داریم و در هر لحظه که از خود واکنشی نشان می دهیم بطوریکه در یکی از حالت های درون روانی مان قرار داریم اسم این حالت ها :
ا – والد
۲ – بالغ
۳ – کودک

کودک : در وهله اول ما با حالتِ کودک متولد می شویم . حالت کودک چگونه است؟ یک موجودی که کاملا به دور از هر آلودگی شناختی ، روان و آموزشی است . البته زمینه های وراثتی و ژنتیک موثر هستند ولی مثل هر کودک طبیعی است .

کودک احساسی از خود شیفتگی ، حالت شاد و خود محوری دارد به دنبال لذت های طبیعی خودش است و هر چیزی را دوست دارد لمس کند و به فکر آینده نیست هر کاری که برایش خوشایند باشد انجام می دهد بدون اینکه فکر خاصی کند .

کودک در گذر زمان‌ بزرگ می شود ، کنجکاوی می کند و در پی کشف و شناخت دنیا اطراف خودش است . شروع به آزمون و خطا کردن می کند که این فاکتورهای تجربه و ریسک مواردی زیادی را به کودک آموزش می دهد

کودک از حدود یک و نیم سالگی با شیب آرامی تحت آموزش والدین خود شروع به تجربه از خود و محیط می کنند مثلا خودش آب بخورد ، اشیاء را برمیدارد ، راه می رود یا اینکه چه کاری خوب است چه کاری بد است شروع به تشخیص می کند و تمامی این موارد کودک را از حالت کودک طبیعی به کودک سازگار و همراه رشد تبدیل می کند

الگوی کودک حالتی از من

کودک مستقل جنسیت ، اعم از پسر یا دختر ، در کودکی و طفولیت خود ویژگی هایی دارد. که آنها را در تمام دوره های زندگی ، گاهی احساس می کند ، فکر می کند و عمل می کند حرف می زند و درست مثل زمان کودکی اش واکنش نشان می دهد این حالت از خود را من کودک می نامند نمی توان آن را کودکانه یا نابالغ در نظر گرفت ، فقط شبیه یک کودک در سن خاصی بین مثلا ۲ تا ۵ ساله است.

کودک بعنوان بخشی از هویت و شخصیت ماست که مجموعه ای ساختاری از الگوی هر شخص در تعریف خود یا من هست که شامل افکار احساسات و تجربیاتی هستند که از بازی دوران کودکی بیرون می آیند وقتی ما در حالت من کودک هستیم در یک حالت کنترل هستیم ما ابژه تربیتی هستیم یعنی همانی هستیم که در کودکی بودیم.

کودک مجموعه ای از احساسات ، نگرش ها و طرحهای رفتاری است که بقایایی از دوران کودکی خود فرد هستند حوادث درونی بعضی پاسخ های کودک به آنچه که می بیند و می شنود و نیز تأثیرات کودک از والدینش در حالت من کودکی او ثبت و ضبط می شوند

کودک از آنجا که بعنوان انسان کوچک در دوره بحرانی زندگی اولیه خود دارای مهارت کلامی و بیان و همچنین واکنشهای رفتاری اساسی نیست بنابراین بیشتر عکس العمل های او به صورت احساسی ضبط می.شود انسان کوچک در سال های اولیه زندگیش به این نتیجه میرسد که من خوب نیستم این احساس غیرخوب خاصیت کودکی است و به مقاصد و افکار پدر و مادر که خود این مسأله را به وجود آورده اند مربوط نیست
 ( هریس، ۱۹۷۳ ، ترجمه فصیح، ۱۳۸۴).

انواع والد و کودک

ما دو نوع کودک و دو نوع والد داریم

■ کودک بیمار
■ کودک سازگار
■ والد سرزنشگر
■ والد حمایتگر

زمانی که ما در مسیر رشد ، هستیم با توجه به تربیت والدین و تجربه ای که ما از آنها داریم ، والد درون مانقش می گیرد مثلا اگر ، والد مرتب ما را کنترل یا سرزنش می کند

 کودک احساس درونی خود را به این صورت شکل می دهد واقعا من بچه ای به اندازه کافی خوب نیستم مادر من را دوست نداشته باشد چکارباید کرد تا من را دوست داشته باشد ؟ چون مادر بیشتر مواقع در حال سرزنش کردن است و به صورت مشروط به کودک محبت و نوازش می کند نوازش مشروط یعنی من باید همواره خوب و عالی باشم تا دوست داشتنی شوم در غیر اینصورت من کودک خوبی نیستم .. و در ادامه زندگی از دیگران هم همین برداشت درباره خودم خواهم داشت که خوب یعنی من برایشان مفید و عالی باشم تا دوست داشتنی باشم.
کودک تا حدود ۶ الی ۷ سالگی که وارد اجتماع جمعی و آموزشی م یشود تمام اطلاعات را که از والدین دریافت کرده پردازش می کند و بنای شخصیت خود را در همین مدت شکل می دهد

کودک اگر در زمان تجربه و رشد کودکی به هر دلیل احساس ناکافی بودن و خوب نبودن داشته باشد ، تا بزرگسالی و یا تا آخر عمر در تلاش است که خودش را ثابت کند و تعریف واضحی از خود نسبت دیگران در ذهن خود تصویر کند ، که برای او این فرآیند همواره سخت خواهد بود.

کودک و روند زندگی

کودک طبق نظریه ، اریک برن در روند رشد و زندگی خود ، دیدگاه ثابتی در مورد خودش و افرادی که با او در ارتباط هستند ، پیدا می کند .
 کودک تصمیم گیری درباره خود و دنیای خود و شکل روابط با دیگران را در طول پنج سال اول زندگی بطور ویژه ای متبلور می کند
این تصمیمات در شکل گیری موقعیت زندگی کودک بسیار اساسی بوده و تعیین کننده نقشهای زندگی اوست ، کودک بواسطه ای محفوظاتی که در ذهن پرورانده ، حتی اگر نامطبوع و منفی هم که باشد درصدد تلاش برای امنیت تلاش خواهد کرد
ما به چهار وضعیت در مورد خودمان و دیگران در دوره کودکی خواهیم رسید

● من خوب نیستم ، شما خوب هستید.
● من خوب نیستم ، شما خوب نیستید
● من خوب هستم ، شما خوب نیستید.
● من خوب هستم ، شما خوب هستید.

من خوب نیستم ، شما خوب هستید

کودک یا بزرکسال آینده در این وضعیت انزوا و گوشه گیری یا وضعیت افسردگی ، به نیازهای دیگران بیشتر از نیازهای خود اهمیت می دهند در نتیجه احساس قربانی شدن دارند.

من خوب نیستم ، شما خوب نیستید

کودکان یا بزرگ سالان آیند در این وضعیت بیهودگی و پوچی قرار دارند ، نسبت به دیگران رفتاری تدافعی دارند از نظر آنها مردم اهمیت ندارند آنها بدون پای بندی به اصول و قرارداد زندگی می کنند و قادر نیستند با مردم و جهان واقعی سازگار باشند. ادامه این وضعیت منجر به خود کشی و یا دیگرکشی می گردد.

من خوب هستم ، شما خوب نیستید

کودک یا بزرگ سال آینده در این وضعیت خود بزرگ بینی قرار دارد ، افرادی که این وضعیت را در خود درونی کرده اند ، تمام مشکلات و مسایل خود را به دیگران نسبت می دهند ، آنها را سرزنش می کنند در سطح پایین تری قرار می دهند و از آنها انتقاد می کنند . فرآیندی که در این وضعیت بیشتر وجود دارد و تقویت می شود ، شامل خود بزرگ بینی افراطی ( من خوب هستم ) می گردد این وضعیت به این دلیل وضعیت خوبی نیست که فرد عصبانیت ، خودخواهی و تنفر خود را به دیگران نسبت می دهد و آنها را سپر بلا میکند شما خوب نیستید به طور کلی فردی که در این وضعیت قرار دارد هیچکس را خوب نمی بیند.

من خوب هستم ، شما خوب هستید

کودک یا بزرگ سال آینده در این وضعیت موفق و سالم قرار دارد کسانی که در این وضعیت قرار دارند به ارزشهای دیگران احترام می گذارند و از ویژگیهایی که این افراد دارند باز بودن به عقاید و افکار اراده برای رسیدن به اهداف ، اعتماد به خود و دیگران می.باشد در این وضعیت هیچ بازنده ای وجود ندارد و تنها برنده است.

  • متن مقاله فوق توسط گروه امتداد من تالیف و در اختیار علاقمندان قرار داده شده است.

این مقاله را بصورت PDF دانلود و مطالعه نمایید

منابع:

  • هریس ۱۹۷۳ ، ترجمه فصیح ۱۳۸۴
  • سلیگمن و همکاران ۲۰۰۵
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

فهرست مطالب