نظریه روابط موضوعی
نظریه روابط موضوعی بر روابط درونی ما با دیگران تاکید داشته و توجه دارد . در ساختار و اساس این نظریه مهارتهای ارتباط همیشگی ما با جهان پیرامون ، به شدت در دلبستگی های اولیه ما با والدین به ویژه مادرانمان ریشه دارد.
نظریه روابط موضوعی ابژه را چگونه مطرح می کند ؟
در روابط موضوعی : ابژه به ، افراد ، یا اشیایی فیزیکی اطلاق میشود که به طور نمادین یک شخص یا بخشی از یک شخص را نشان میدهند، بنابراین روابط ابژه روابط درونی شده ما با آن افراد است.

نظریه روابط موضوعی
احساسات و عواطف موضوع هایی دارند. مثلا من عاشق فرزندانم هستم، از مار میترسم و یا از دست دوستم عصبانی ام
سائق های انسان موضوع دارند . موضوع سائق گرسنگی، غذا و موضوع سائق جنسی ، شخص دارای جاذبه جنسی است . فروید در بحث از سائق های غریزی در خصوص موضوعهای نوزادان میگوید. موضوع نخست پستان مادر، سپس خود مادر و در نهایت دیگر اشخاص و چیزهایی است که نوزاد را ارضا می کند .

نظریه روابط موضوعی بیان میکند که کودک موضوع ها را به دو بخش تقسیم میکند:
- موضوع خوب یا ارضا کننده
- موضوع بد یا ناکام کننده
نظریه پردازان روابط موضوعی ملانی کلاین و فیربرن که ۲ نظریه پرداز در روابط موضوعی هستند درباره درونی کردن این دو بخش از موضوع نظر متفاوتی دارند.
ملانی کلاین معتقد است که کودک هر دو موضوع خوب و بد را درونی می کند. از نظر کلاین موضوع های درونی ترکیبی از خود و موضوعات بیرونی اند . موضوعات بیرونی نه به خودی خود، بلکه از این زاویه اهمیت دارند که چگونگی فرافکنیها را تعدیل میکنند. موضوع درونی کلاین نیز بیش از تاکید بر جهان بیرونی بر صورت تعدیل شده آن با احساسات نوزاد تاکید دارد.
در نظریه روابط موضوعی فيربرن معتقد است که کودک تنها موضوعات بد را درونی میکند برای جبران موضوعهای بد (بیرونی) زیرا دلیلی وجود ندارد که کودک موضوعات خوب و قابل دسترس در واقعیت بیرونی را درونی سازد. از نظر فربرن موضوعات ناکام کننده یا بد، با درونی شدن در داخل شخصیت شکل میگیرند و منجر به فروپاشی ایگو میشوند و هر موضوع با بخشهای مختلفی از ایگو ارتباط برقرار می کند.
برخی از نظریه پردازان روابط ابژه بر این موضوع تاکید میکنند که چگونه غالبا بازنماییهای خود با فرایند های روانی دیگر مانند فرافکنی و اشکال متفاوت همانندسازی و درونی سازی مرتبط میشود . این میتواند فرافکنی احساسات شخص به دیگری و سپس نحوه رفتار او بر اساس این ادراکات تحریف شده درونی را شامل شود.
برای مثال، یک قاتل که بیمار روانی است به طرف پلیس تیراندازی می کند و فریاد می زند بکشید ، مرا بکشید ، مرا. شما می دانید که من ” گناهکارم ” او احساس گناهش را به پلیس فرافکنی میکند و از آنها میخواهد که به خاطر جرمش او را مجازات کنند. شخص دیگری ممکن است احساسات پرخاشگرانه اش را اینگونه بیرونی نکرده و احساسات خشمش را به صورت خشونت فیزیکی یا خودکشی به خود برگرداند.

ابژه جزئی و ابژه کلی (whole and part object)
تصاویر و بازنمایی های دنیای روانی همیشه به شکل یک ابژه کامل نیستند بلکه می توانند بازنمایی هایی از یک ابژه جزئی شده باشند، یعنی جزئی از یک شخص مانند یک پا آلت تناسلی سینه مادر ، یا حتی جزئی از بدن خود فرد به عنوان یک ابژه ، باشند مانند شستی که نوزاد میمکد .
اصطلاح ابژه جزئی شده معمولاً به بازنمایی از ابژهای اشاره دارد که از نظر ذهنی به عنوان ابژه خوب یا بد، خوشایند یا ناخوشایند برای فرد تجربه میشود . تجربه کردن یک ابژه ای که میتواند کامیاب کننده یا ناکام کننده باشد بخشی از آن ابژه می شود . دیدن ابژه ای که ظرفیت کامیاب کننده و ناکام کننده را تواماً دارد ، به عنوان یک ابژه کامل در نظر گرفته می شود.
به طور کلی، اولین بازنمایی های نوزاد به شکل ابژه های جزئی هستند. نوزاد به دلیل عدم بلوغ ادراکی و هیجانی ادراک محدودی دارد و در یک زمان فقط میتواند یک ویژگی از ابژه واقعی را درک و دریافت کند. زمانی که سینه تغذیه کننده مادر فراهم است، احساس ارضا شدن وقتی غایب است، احساس ناکامی را در نوزاد ایجاد میکند.
ارضا «خوب» است و ناکامی «بد» نوزاد در مراحل اولیه نمیتواند دو ایده یا تصویر را به طور همزمان در خودش نگه دارد، مانند تصور اینکه مادر میتواند هم «خوب» باشد و هم «بد» بتدریج که نوزاد رشد میکند ظرفیت این که مادر را به صورت یک ابژه کاملی ببیند که هم ارضا کننده و هم ناکام کننده است در او رشد میکند.

موضوع (object) در نظریه روابط موضوعی ملانی کلاین
بدون استفاده از واژهی موضوع ( ابژه ) نمیشود از روانکاوی کلاینی و نظریات روابط موضوعی صحبت کرد. اما این واژهی مصطلح به چه مفهومی اشاره دارد؟ موضوع هر آن چیزی است که هدف احساسات، نیازها و گرایشات فرد قرار میگیرد. مفهوم موضوع به این اشاره دارد که نیازها و احساسات متصل به موضوع (ابژه) میشوند و تنها در بافت یک ارتباط معنا دارند.
برای مثال ، “مادرم را دوست دارم” ، احساس دوست داشتن به مادر متصل میشود و مادر در اینجا موضوع است. هر فرد یا چیزی که در جایگاه موضوع ( ابژه ) قرار میگیرد ، فاعلیت ندارد یعنی خود دارای احساس و نیاز نیست .
هر شخص می تواند در موقعیتهای مختلف زندگی در جایگاه موضوع و یا در جایگاه فاعل به عنوان کسی که خود دارای احساس و نیاز به موضوع دیگری است، قرار گیرد. موضوع ابژه میتواند یک شخص، شی ء و یا حیوان باشد.

موضع (position) در نظریه ملانی کلاین
ملانی کلاین در نظریه خود از دو موضع اسکیزوئید پارانویید و افسرده وار به عنوان دو دنیای درونی (internal world) که هر کدام ویژگیهای مختص به خود را دارند صحبت کرده است.
قبل از آنکه به ویژگی های این دو موضع مهم بپردازیم، لازم است بدانیم موضع به چه معناست. موضع با مرحله متفاوت است. در مراحل رشدی یک مرحله تمام شده و مرحله ی دیگری آغاز میشود اما موضع هیچگاه از بین نمیرود.
نوزاد در یکی دو هفته ی اول تولد در موضع اسکیزوئید – پارانویید قرار دارد و در ادامه با تجربیات رشدی سالم موضع افسرده وار به عنوان لایه ای بر روی موضع قبلی شکل میگیرد. اما موضع اسکیزوئید پارانویید تا پایان عمر در ما وجود دارد و در مواجهه با تنشها و تهدیدها و یا بخشهای آسیب پذیر سیستم روانیمان میتواند وضعیت روانی غالب ما باشد. به عبارتی ما در بزرگسالی میتوانیم بین این دو موضع حرکت کنیم و در موقعیتهای مختلف غلبهی یکی از این دو موضع را تجربه کنیم.
- متن مقاله فوق توسط گروه امتداد من تالیف و در اختیار علاقمندان قرار داده شده است
- منبع: سنت ،کلر مایکل درآمدی بر روابط موضوعی و روانشناسی خود طهماسب علی آقایی نشر نی
این مقاله را بصورت PDF دانلود و مطالعه نمایید