ایگو در ساختار شخصیت روانی در این متن و تالیف از گروه امتداد من ارائه میشود.
ایگو تحلیل میشود و پاسخ داده خواهد شد که: ایگو چیست و یا تفاوتی بین ایگو و سلف ( خود ) وجود دارد؟
ایگو بهتر است بنا به نظریه ساختاری زیگموند فروید ( Sigmund Freud ) نگاه اساسی شود ، که در آن ساخت شخصیت به سه سطح نهاد، خود و فراخود تقسیم شده است.
همانطور که قبلا ذکر شد در این نظریه نهاد ( اید ) تماما ناهشیار است و جایگاه امیال و غرایز انسان بوده و تمام چیزی که میخواهد داشته باشد شامل لذت بیشتر و اجتناب از درد است و یا به عبارت دیگر ارضای فوری آنها است.
ایگو یا خود چه عملکردی در این سازوکار دارد؟
طبق نظر زیگموند فروید ، ایگو بخش تصمیم گیرنده در روان و ذهن آدمی است. ایگو میل و در خواست نهاد را از طرفی و نیز واکنش و عملکرد فراخود را همزمان از طرف دیگر دریافت میکند و الگویی ارائه میکند، که در نهایت هر دو بخش را در یک الگو و قالب رفتاری یکپارچه عرضه کند.
این که ما چگونه و در چه فرایندی از روابط با دنیای ذهنی و اطراف خود تطابق و سازگاری داشته باشیم بر عهده ایگوی هر فرد است. ایگو در نظریه ساختاری روان فروید شکل و محتوی ثابت و غیرقابل تغییر ندارد و بین هشیار (خودآگاهی) و ناهشیار (ناخودآگاهی) بطور شناور یک حرکت آونگی داشته و در رفت و آمد است.
در متن این بررسی از گروه امتدادِ من، ویژگیهای خاص ایگو مورد توجه قرار خواهد گرفت … بطوریکه همین ویژگی شناوری به ایگو حالتی پویا میدهد. پس ایگو سازمانی با الگوریتم ثابت و از پیش تعیین شده نیست که ما را به سمت و سویی بی اراده و نا مشخص سوق دهد ، ایدهآلترین فرآیندی که توسط ایگو طرح و اجرا میشود، برقراری الگویی متعادل بین نهاد و سوپرایگوست که منجر به پایداری نسبی روانی میشود. اما بحران اساسی اینجاست که برقراری این الگوریتم متعادل به هیچ وجه سازوکار آسانی نیست و معمولا یکی از طرفین نهاد و یا فراخود نادیده گرفته میشود.

ایگو ، حالا دو حالت فازی امکان اجرا خواهد داشت اگر ایگو همه توان عملکردی و توجهش را معطوف به نهاد کند، در اینصورت
الگوهای اجرایی ، واکنشی و رفتاری در خدمت نهاد ، میل یا غریزه قرار میگیرد و این یعنی خروج از درک موقعیت های هوشیار ( خودآگاه ) خواهد بود و این حالت تابع رشد فرد در ابعاد ذهنی و روانی را به مخاطره خواهد انداخت … هرچند که امکان تطابق با متغییرهای بقاء و حیات را مانند انسان های اولیه هوشمند و سازگار میکند. اما در عوض باعث میشود انسانها تکامل آگاهی را تجربه نکنند. در نظریه فروید همه کودکان تا قبل از اینکه در معرض چهارچوب ها و محدود کننده ها و قوانین جهان پیرامون خود یا بیرون قرار بگیرند، هم در این حالت به سر میبرند.
اما حالت دوم که به طور بی نظیری همه انسان ها را در بر خواهد گرفت و یکی از مهمترین فرآیندهای ساختاری در مسائل روانکاوانه است، هنگامی است که ایگو منطبق بر الگوریتم ها و واکنشهای سوپرایگو، رفتارهای ما را رهبری کند، بطوریکه خواست ها و امیال نهاد سركوب شود.
در این حالت ما اضطراب را تجربه میکنیم و ساده انگاری در عدم توجه به این اضطراب عامل مؤثری برای روان نژندی و درحالت وخیمتر اختلالات روانی رقم خواهد زد و در عمل این اختلال هزینهایست که در ازای سرکوب و نادیده گرفتن نهاد پرداخت میشود.

درون ایگو چه خبره ؟
تا اینجا بررسی و دریافت شد که ایگو بین نهاد ( Id ) و فرا خود (super ego ) حرکت آونگی و کشسانی میکند و باید توجه داشت که بطور طبیعی همیشه در این کار موفق نخواهد بود، اما ایگو دقیقا چه بخشی از ما یا به عبارت دقیق تر چه بخشی از روان ماست؟
فرض کنید در برابر کسی مانند مادر خود هستید ، او می خواهد داستان و سرگذشتی یا علاقمندی یا مشخصات و تجربههایی از خود را برای شما تعریف کند و از شما نظری بخواهد. چیزهایی که شما نظر و پاسخ خواهید گفت محتویات ساختار ایگوی شما میباشد. در ضمن اینکه ایگو شامل تصور و انگاره های شما از دنیای پیرامون شما نیز هست. بنابراین ایگو فقط محدود و مربوط به اطلاعات و حرفهایی نیست که ما درباره خود به بقیه میگوییم، در واقع به گستره آگاهی خود پنداره ما از خود و دنیای اطراف و دنیای ذهنی ما است. بنابراین براساس کیفیت زندگی، رشد فردی و ارتباطات ما و درک ما از ناخود آگاهی و تکامل روانی ما، محتویات ساختار ایگو نیز بطور قابل توجهی تغییر میکند، به همین دلیل است که برداشت میکنیم که ایگو ، ساختاری پویا و منعطف دارد و از همه مهمتر اینکه میتوان ایگو را رشد داده و شکل های جدید شناختی داد که این معادل فرآیند فردیت است.

ساختار خود (ایگو) در چه سطحی از آگاهی قرار دارد؟
اگر بخواهیم حیطهی عملکرد خود (ایگو) را با نظریه توپوگرافیک یا همان نظریه کوه یخی ( Ice berg ) روان منطبق کنیم، متوجه خواهیم شد که برخلاف نهاد که تنها در سطح ناهشیار عمل میکند عملکرد ایگو در هر سه سطح ( خودآگاهی ، نیمه خودآگاهی ، ناخودآگاهی ) حضور دارد. در این مورد ، مثال : مردی را که بسیار حسابگر و خسیس است و به طور هشیارانه کنترل مالی دارد و ازطرفی نمیداند بطور نیمه هشیار از طرف جامعه و اقتصاد امروز این کار را میکند یا ناهشیار احتمالا اصلا نمیداند که این رفتار او از سخت گیری والدینش در آموزش آداب توالت رفتن نیز تاثیر پذیرفته است.
فرآیند ساختار پذیری خود(ایگو)
تشریح و چگونگی تکامل و انسجام ایگو در طی مراحل رشد علاوه بر روش شناسی های متفاوت، اختلاف نظرهایی بر آن وارد است .
وجود یا عدم وجود ایگو از بدو تولد وجود دارد و یکی از موضوعاتی است که روانکاوان بزرگ با دیدگاه های نظری متفاوت بر سر آن اختلاف ایده دارند. اما در این تحقیق ما تنها به بیان نظریه فروید اکتفا میکنیم.
فروید معتقد بود ،کودکان با تجربه پاداش و تنبیه های محیط و والدین یاد میگیرند برای کسب لذت و اجتناب از درد چه راهکاری را باید اتخاذ کنند و در این فرایند است که عنصر ایگو تکوین مییابد. او همچنین عنوان میکند وقتی کودک با همانندسازی با والدین و محدودیتهای محیطی آنچه باید انجام دهد و آنچه باید پرهیز کند را میآموزد. یعنی سنی حدود ۵ و ۶ سالگی و از اینجا به بعد است که سرآغاز شکل گیری فراخود است.
- متن مقاله فوق توسط گروه امتداد من تالیف و در اختیار علاقمندان قرار داده شده است.
این مقاله را بصورت PDF دانلود و مطالعه نمایید
منابع:
- Why You Are Who You Are Investigations into Human.
Personality - Understanding the mysteries of human behavior