انگاره ما از رابطه

انگاره ما از رابطه در رویکرد روابط شیء و ماهیت انسان

انگاره های روابط بر اساس نظریه روابط شيء ماهیت انسان را در بُعد جبرگرایی در برابر انتخاب آزاد، بیشتر جبرگرایانه می داند ؛ اگرچه نظریهٔ روابط شیء برخلاف روان کاوی تنها غریزه جنسی را انگیزه‌ی اصلی رفتار انسان نمی‌داند، اما تماس و ارتباط انسان به ویژه مادر را جایگزین می‌کند. همچنین بررسی اوایل کودکی و دوره پیش کلامی نشان می‌دهد، انگاره های روابط به ما می‌گوید که تجربیات اولیه نقش تعیین کننده ای در شکل گیری شخصیت داشته و ماهیت بسیاری ویژگیهای افراد، ناهشیارانه ارزیابی شده است.
انگاره ما از رابطه با این حال نکته مهمی را نشان می دهد که تفاوت دیدگاه روابط شیء را از روانکاوی معلوم می‌کند. برجستگی تجربیات محیطی کودک به ویژه صمیمت و رابطه با مادر است که از مراحل زیست بنیاد فروید عبور کرده و به سمت مراحل میان فردی می رود تا عوامل تعیین کننده اجتماعی در شکل گیری شخصیت تاکید بیشتری کرده باشد. اما همچنان جنبه علیتی پررنگتر از غایت شناسی جلوه می‌کند، زیرا که تاکید بر تجربیات اولیه در شکل گیری شخصیت بیشتر از انتظارات مربوط به آینده است .

انگاره ما از رابطه روان درمانی تحلیلی مبتنی بر رویکرد روابط موضوعی است. روان درمانی تحلیلی که منشاء آن روانکاوی است، نوعی از درمان بر اساس اصل پویایی روان می‌باشد ؛ پویایی روان به معنای وجود عناصری در حال حرکت در سطح ناهشیار است، که افکار ، احساسات و رفتارهای هشیار را تحت تاثیر قرار می‌دهند.
ما برای ارزیابی و توصیف مشکلات بیمار نیاز به یک چارچوب نظری داریم تا بتوانیم طبق آن ویژگی‌های شخصیتی و الگوهای بیمار را صورت بندی کنیم. صورت بندی (formulation) زمانی اتفاق می‌افتد که فرضیه‌هایی درمورد شیوه اندیشیدن، احساسات و رفتارهای بیمار بسازیم و ما در جریان این فرایند، از نظریه روابط شیء بهره می‌بریم. از این ، جهت هدف از درمان کمک به افراد است تا بفهمند چگونه به تحلیل صورت ناهشیار الگوهای پیچیده ای از تفکر ، عمل، احساس و ارتباط را به کار می‌برند.

انگاره ما از رابطه، زمانی که در روابط‌مان به بن بست می‌خوریم قطعاً ناکامی شدیدی را تجربه می‌کنیم. شاید تا کنون افرادی را انتخاب کرده‌ایم که گویی به ظاهر از آنها در زندگی اجتناب کرده‌ایم.
آیا تا به حال از خودمان برسیده‌ایم که چرا من آدمهایی با شخصیت‌هایی تقریبا مشابه را انتخاب می‌کنم؟ چرا در رابطه‌ای هستم که رنج آن بیش از لذت آن است؟
شاید به الگوی انتخاب‌هایتان تا الآن توجه کرده و حتا به آن پی برده باشید. انتخاب شریک عاطفی مان هر چند ناهشیار ناشی از تجربه عشق در روابط گذشته‌ی ماست.
چرا با این که رفتار پدر و مادرم مرا آزرده، دوست فردی شبیه آنها یا درست شخصیت متضاد آنها را انتخاب میکنم؟
شاید پدری داشته ایم عبوس که مدام با حرف‌ها و نگاه‌ها تحقیرمان کرده و ما عشق را بدون این که بخواهیم این گونه تجربه کرده ایم. بنابراین مردهایی را انتخاب می‌کنیم که دقیقن مشابه پدرمان است و ما نمی دانیم چرا انتخاب می‌کنیم با این که مدام در رنجیم.

مادری داشته ایم که از لحاظ هیجانی سرد و هیچ موقع آن عشقی را که خواهانش بودیم به ما نداده است و ما بالعکس به دنبال زن های اغواگر می‌رویم و هیهات که این زن ها نیز اغلب با خیانت هایشان درست به مانند مادر ما را ناکام و محروم از عشق می گذارند.
اما چرا در چرخه این انتخاب‌های غلط و معیوب گیر می افتیم؟
با اینکه روابط مان را قطع می‌کنیم فرد دیگری را با همان ویژگی ها انتخاب می‌کنیم یا توان جدایی را با وجود رابطه اشتباه نداریم. ما عشق را در ناامنی آموخته ایم و هر بار ناکام شده‌ایم. ما روابط ناسالم مان را با آدم‌های اشتباه ادامه می‌دهیم. گویی هر چند ناهشیار می‌خواهیم برای یک بار هم که شده ثابت کنیم این بار «من» توانستم توانستم عشق مادر یا پدرم را داشته باشم. اما فراموش کرده‌ایم که داریم همان کار را تکرار می‌کنیم و انتظار نتیجه‌ی متفاوتی داریم. به راستی مگر تعریف دیوانگی این نیست؟ تکرار تجربه‌ی یکسان و انتظار نتیجه‌ی متفاوت.
 

انگاره ما از رابطه احساس درک شدن است. درک شدن در هر ارتباطی شفا بخش است، اما بیایید در ابتدا با هم ببینیم که درک شدن و درک کردن به چه معناست؟ برای هر کدام از ما لحظاتی پیش آمده است که قدرت تشخیص آنچه در درون‌مان می‌گذرد را نداشته‌ایم. این حالت بیشتر مواقعی رخ می‌دهد که ما گیج و مبهوت از آنچه برایمان در حال رخ دادن است هستیم. درست همین لحظه است که وجود یک دیگری اهمیت زیادی می‌یابد، چراکه ما به تنهایی قادر به تشخیص آنچه در درون مان می گذرد نیستیم.
اوست که احساس ما را تشخیص می‌دهد و بعد آن را برایمان به کلماتی قابل فهم و موجز تبدیل می‌کند. در واقع در کسری از ثانیه احساسی که داریم را در چهره‌ی طرف مقابلمان می بینیم و می‌شنویم. اگر برای شما نیز این تجربه رخ داده باشد ، آن چه را که می گویم با گوشت و پوست استخوان حس می کنید. درست در این هنگام است که نوعی آرامش عمیق را تجربه می کنیم گویی معجزه ای رخ داده و یک دفعه ابهام جایش را به فهمی عمیق می‌دهد.
برای همین است که می گوییم ارتباط است که اختلال را به سلامت روان تبدیل می‌کنند. اگر رابطه و آدم‌های دیگر را از خودمان بگیریم شاید نتوانیم دیگر به انسان بدین گونه نگاه کنیم. ما انسان‌ها در رابطه شکل می‌گیریم. در رابطه دچار مشکل یا اختلال می شویم و تنها در ارتباط می‌توانیم بهبود یابیم. البته منظورم از ارتباط همین مدل ارتباطی است. همین که ناگفته های درونی مان به درستی توسط دیگری به دیده ها و گفته ها تبدیل می‌شوند. این دیگری در ابتدا مادر یا مراقبت کننده اولیه و بعدها شاید با زمان و یا درمانگرمان باشد.

انگاره ما از رابطه گاهی ترس از ناکام شدن در روابطمان است که حاکی از محرومیت مان از عشق از بدو تولد تا بزرگسالی ست. بیایید به زیاده‌روی‌هایی که در رابطه می‌کنیم نگاهی کنیم. شاید بتوانیم به علت برخی از رفتارهای افراطی‌مان پی ببریم
مدام چک کردن پیام ها در تلگرام ، اینستاگرام، اینکه چقدر دوستمان دارد.
اینکه آیا در نظر او زیبا هستیم یا اینکه کجاست و چه می‌کند. کوچکترین بی توجهی از سمت محبوب مان به دردی عمیق در درون‌مان تبدیل می‌شود.
اما برخی دیگر از ما کاملاً متفاوت رفتار می‌کنیم. راستش را بخواهید اینجا نیز همان زیاده روی است و افراط فقط نوعش فرق می‌کند . افراط می‌کنیم. در تفریط کوچکترین ابراز احساسات می‌شود. لوس بازی از اینکه حالمان را می‌پرسد منزجر می‌شویم و گاه و بیگاه دلمان تنهایی می‌خواهد و جدایی از او به علت اینکه از به آغوش گرفته شدن و عشق ورزیدن محروم مانده ایم دچار افراط و تفریط شده ایم.
بگذارید رو راست بگویم که افراطها و تفریط های مان در عشق ورزی یک چیز را نشان می‌دهد؟

ترس از ناکام شدن

هر چه محرومیت بیشتر ، ترس شدیدتر ما از اینکه یارمان ناکام مان کند می ترسیم از اینکه در عشق شکست بخوریم و ناکام بمانیم می ترسیم با نیم نگاهی به دورترها شاید دختری که بارها از آغوش پدر محروم شده را ببینیم پسر یچه ای که با یاد چشمان نگران ما در سر بر بالین گذاشته و آغوش سرد مادر را تنها پناهگاه امن در دنیای نا امن یافته را ببینیم هر کدام از ما داستانی دارد و نشان دهنده ی درونی شدن ترس های مان از ناکام شدن و شکست های پی در پی خوردن است برخیهای مان برای در آغوش بودن و نوازش گرفتن میچسبیم و برخی دیگر مان از ترس به گوشه ای پناه می بریم به گوشه ی به ظاهر امن تنهایی مان.

  • متن مقاله فوق توسط گروه امتداد من تالیف و در اختیار علاقمندان قرار داده شده است

این مقاله را بصورت PDF دانلود و مطالعه نمایید

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

فهرست مطالب